کریپتوکارنسی، پدیده نوظهور عصر حاضر است که بهنوعی حوزههای مالی و فناوری سنتی را متحول کرده است. اما این پدیده، چه درسهایی میتواند به ما درباره هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی بیاموزد؟
در زمانی نهچندان دور، همین حوالی، جرقه دنیای کریپتوکارنسی زده شد و تمام مردم در سراسر جهان با نفسهای حبس شده در انتظار بودند تا رمزارزها معجزه کنند و تمام ایرادها و مشکلات موجود در سیستم مالی سنتی را از بین ببرند.
ادعاها و گزارشهایی که لحظهبهلحظه هیاهویشان دنیا را پر میکرد، نوید پایان نظام سرمایهداری را سر میدادند و همه ما گمان میکردیم که دیگر دوره نظام مالی سنتی به پایان رسیده است. خداحافظ نابرابری ثروت و بدرود سرکوب دستمزدهای برابر! بر سر زبانها افتاده بود که هر فردی حتی میتواند در خواب هم ارز دیجیتال استخراج کند. کمی بعد همه از خواب ناز بیدار شدیم و برخی مسائل تغییر کردند، البته نه تمامشان!
امروزه تخمین زده میشود که ارزهای دیجیتال، حدود ۰٬۲۳ درصد از کل داراییهای جهانی را تشکیل میدهند و سیستم مالی جهانی هنوز هم پابرجا است. دنیای کریپتو تا حد زیادی به لطف افراد سرشناسی مانند سم بنکمن فرید (Sam Bankman-Fried)، بهعنوان طرحی انقلابی در قرن بیست ویکم شناخته میشود و درواقع، ابزاری برای ایجاد هیاهو در دنیای فناوری بود.
از سوی دیگر، صنعت هوش مصنوعی (A.I.) کمی بعد از رمزارزها معرفی و بهعنوان ابزاری مفید برای کسبوکار تبلیغ شد، اما تبلیغات پیرامون این فناوری بهنوعی از حد گذشت، تا جایی که حالا حتی ممکن است به جای پیشرفت، جلوی حرکت روبهجلوی مشاغل و بشریت را بگیرد. به همین دلیل هم در این مقاله از بیت پین، میخواهیم به هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی، از دریچه کریپتو نگاهی داشته باشیم و ببینیم که کریپتوکارنسی درباره هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی چه درسی میتواند به ما بدهد.
صنعت هوش مصنوعی چگونه خود را نابود میکند؟
شاید واضحترین پاسخ به این سؤال، وعدههای بیش از حد امیدوارکننده و برآوردهنشدن آنها باشد؛ راهی که خیلی سریع به سرخوردگی و ناامیدی میرسد. به نظر میرسد تمامی هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی، خودنمایی و همهمه افرادی باشد که صرفاً با شش ماه تجربه در بیزنس، خود را کارشناسان هوش مصنوعی میدانند.
در توییتر (همان پلتفرم X امروزی)، روزانه سیلابی از ادعاها در مورد نجات با هوش مصنوعی، با شوروشوق خاصی منتشر میشود و نتیجه این است که حالا دیگر اغلب مردم، صنعت هوش مصنوعی را مانند شوخطبع نمایشی و پیشپاافتادهای میشناسند. همه در لینکدین و توییتر مدعی هستند که با آمدن هوش مصنوعی، عمر پاورپوینت، اکسل، مراودات ایمیلی و… به سر آمده، اما واقعیت این است که هیچکدام از این ادعاها حقیقت ندارند.
هرگز در تاریخ جامعه صنعتی، هیچ فناوری باعث نشده که فناوری دیگری در عرض یک روز یا یک ماه یا حتی یک سال از بین برود. ماشینها هیچوقت جای انسانها را نگرفتند، درواقع آنها جایگزین اسبها شدند. شاید ۲۰ میلیون اسب یا حتی بیشتر! با افزایش کارخانهها، تعداد بیشتری استخدام شدند؛ این فرایند در طول دهها سال اتفاق افتاد، نه چند هفته یا حتی چند ماه! هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی و در کل فناوریهای دیجیتال، داستان جدیدی نیست، اما تبوتاب تبلیغات درباره هوش مصنوعی، به سطوح جدیدی رسیده است.
چالش زمانی ایجاد میشود که هیچکدام از وعده و وعیدها و ادعاها به واقعیت تبدیل نشوند. وقتی جامعه و بازار، شواهدی را طلب میکنند و به نتیجه نمیرسند، سرخورده میشوند. همین داستان و حواشی پیرامون اخراج سم آلتمن از شرکت OpenAI به صنعت هوش مصنوعی آسیب زیادی زد؛ همین حالا هم بین آن دسته از افرادی که سرسری و بدون پایه و اساس، این صنعت را تبلیغ میکنند، با آنهایی که بدون توجه به حواشی، کار خود را بیسروصدا پیش میبرند و توسعه سنجیده هوش مصنوعی را تشویق میکنند، تفاوت وجود دارد.
توده مردم، شاید بالای ۹۹٫۵ درصد از آنها، هوش مصنوعی را درک نمیکنند، آنها فقط تبلیغات را باور میکنند، آن هم فقط شعارهای و سرفصلها تبلیغات را! چنین دستاوردی این برای هوش مصنوعی اصلاً منحصربهفرد و ارزشمند نیست. حتی میتوان با احتمال بالایی اطمینان داشته که اکثر افراد صاحب گوشی هوشمند، از کمتر از یکسوم قابلیتهای موجود در این صنعت استفاده میکنند.
علاوه بر این، صحبتهای افراد سرشناس سیلیکونولی (Silicon Valley) که به بشریت کمترین توجه را دارند و بیانیههایی با تبلیغ اهداف لیبرتارینها منتشر میکنند هم نه تنها به صنعت هوش مصنوعی کمکی نمیکند، بلکه آسیب بیشتری به آن وارد میکند. لیبرتارینها به فلسفهای سیاسی اعتقاد دارند که در آن، از آزادی بهعنوان هدف اصلی خود حمایت میکنند، آنها خواهان بیشینهسازی آزادیهای فردی خودمختاری و انتخاب هستند که بر اولویت تشخیص و داوری فردی تأکید میکند.
هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی و درهای بسته
بدون شک، هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی ادامه دارند و در نهایت هم نادیده گرفته میشوند، اما در مقابل، داراییهای دیجیتالی و رمزارزها روزبهروز بیشتر از قبل راهاندازی و عرضه میشوند و راه خود را بدون سروصدا ادامه میدهند.
حالا مردم دیگر طوری آموزشدیدهاند که تبلیغات پیرامون صنعت کریپتو را نادیده بگیرند و زیر بار آنچه که بازارهای مالی مدرن به آنها تحمیل میکنند، نروند. کریپتو مدتی قبل به درهای بسته خود برخورد کرد و حالا، پس از پشت سر گذاشتن چالشهای بسیار، بهتازگی راهی را برای دور زدن این درها پیدا کرده است. اگر صنعت هوش مصنوعی مراقب نباشد، به این درها برخورد خواهد کرد؛ شاید حتی سختتر و شدیدتر از صنعت کریپتو.
قدم بعدی در صنعت هوش مصنوعی
شاید مایکروسافت را بتوان مثال خوبی برای پیشبردن کارها به روش درستشان معرفی کرد. مایکروسافتیها، ابزارهای هوش مصنوعی (GAI) را در مجموعه محصولات خود قرار دادند، ChatGPT را به مرورگر بینگ (Bing) اضافه کردند و این امکان را برای مردم فراهم کردند تا با آن سروکله بزنند. این اقدام، کاری بسیار هوشمندانه بود، چرا که یکی از راههای پذیرش فناوریهای جدید توسط بشر، همان کسب تجربه است.
اپل، یکی دیگر از شرکتهایی است که عملکرد درستی در این مسیر داشت؛ آنها بهراحتی میتوانستند وارد مسیر تبلیغات شوند، اما این راه را در پیش نگرفتند. اپل چگونگی استفاده انسانها از فناوری را درک کرده و میداند که تکامل نرمافزار و سختافزار، بهویژه در macOS و iOS، مردم را از طریق فرایندی منظم و ریتمیک به سمت بهروزرسانیها هدایت میکند. تغییرات در حجم انبوه و با سرعت بالا، دافعهای قوی ایجاد میکند.
شرکتهای هوش مصنوعی بیش از حد به تبلیغ با اظهارات و ادعاهای جسورانه تکیه کردهاند و بابت پشتیبانی از این ادعاها و اظهارات خود هم هیچ مدرکی ارائه نمیدهند؛ آنها فقط بیاعتمادی و ترس را رواج میدهند. پس راه به جایی نمیبرند. حتی درخواستهای مدیران شرکتهای هوش مصنوعی، برای تنظیم مقررات هم نه تنها راهکاری نوعدوستانه برای بشریت نیست، بلکه ترفندی برای ساخت خندقهایی است که مانع رقابت میشوند و در نهایت هم دوباره به آرمانهای آنها صدمه میزند.
هدف از تبلیغات بیرویه و هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی، نگهداشتن سرمایهگذاران در جنون تغذیه، برای سرمایهگذاری هرچه بیشتر در این صنعت است. هوش مصنوعی شاید یکی از مهمترین فناوریهایی به حساب بیاید که بشر ایجاد کرده، اما مانند هر تکنولوژی دیگری، هوش مصنوعی هم شمشیر دو لبهای است که با وجود قابلیتهای مثبتی که ارائه میدهد، جنبههای منفی عمیقتری از تمام فناوری قبلی دارد.
بااینوجود، هنوز هم با تمام آنچه گفتیم، نمیتوان با قطعیت آینده را پیشبینی کرد، شاید تبلیغات بیش از حد و هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی، درنهایت به جای آسیب به این صنعت، برایش موهبت به ارمغان آورد. این احتمال وجود دارد که سرخوردگی عمومی باعث شود مردم در کسبوکارها شکاکتر و محتاطتر عمل کرده و در نتیجه پذیرششان از ابزار هوش مصنوعی سنجیدهتر شود.
نتیجه نهایی هر چه باشد، از همین حالا هم میتوان نشانههای اولیه خسته شدن مردم از هیاهوی پیرامون هوش مصنوعی و افسون فزاینده را مشاهده کرد، در حال حاضر تنها میتوان گفت که این هیاهو بهاحتمال زیاد، راه به جایی نخواهد برد، چرا که قبلاً مشابه آن را برای صنعت کریپتو دیدهایم و مدتها زمان برد تا رمزارزها موفق شدند مسیر درست و مناسب خود را در بازارهای مالی به دست آورند.