آیا تورم و رکود اقتصادی دو مفهومی متفاوت یا مکمل یکدیگرند؟ در این مقاله، به بررسی عمیق این دو پدیده اقتصادی پرداخته و تأثیرات متقابل آنها بر اقتصاد جهانی را بررسی میکنیم.
در سالهای اخیر، این ایده که تورم، برای جوامع مفید است، بهشدت جاافتاده و طرفداران این ایده اصرار دارند که تورم نشاندهنده سطح بالایی از اعتماد و تقاضای مصرفکنندهها است؛ همچنین ادعا میکنند که رکود بسیار خطرناک است، چرا که توانایی وامگیرندگان برای بازپرداخت بدهیهای خود را به طور قابلتوجهی کاهش میدهد. این ایده به طور مستقیم با ایده دیگری مرتبط است؛ ایدهای مبنی بر اینکه مصرف، نیروی محرکه رشد اقتصادی است. ریشه هر دوی این ایدهها به دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد؛ یعنی زمانی که اقتصاد جهانی شاهد گسترش مالیسازی یا افزایش اندازه و نفوذ بازارها و نهادهای مالی بود و تقاضای مبتنی بر بدهی مصرفکننده را تقویت میکرد.
***
بااینحال، اصول اقتصادی و تاریخ نشان میدهند که تورم میتواند بد و رکود هم میتواند خوب باشد؛ این موضوع در تصاویر ۱ و ۲ که روند بلندمدت تاریخی تورم و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه در بریتانیا را نشان میدهند، مشهود است.
***
همچنین، تصاویر ۳ و ۴ که روند تورم و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه در اقتصادهای منتخب در ۶۰ سال گذشته را نشان میدهند هم این نکته را تأیید میکنند. هر سیستم اقتصادی برای تولید کالا و خدمات به سه عامل تولید نیاز دارد:
ما میتوانیم کالاها و خدمات را با استفاده از سیستم تهاتر مستقیم مبادله کنیم، یعنی کالا یا خدماتی را مستقیماً با کالا یا خدماتی دیگر مبادله کنیم، اما روش بهتر برای انجام کارها، مبادله کالاها و خدمات بر اساس سیستمی پول است که در آن پول بهعنوان معادلی غیرمستقیم برای کالاها و خدمات عمل میکند. در درازمدت رفاه اقتصادی هر جامعه به دردسترسبودن سه عامل تولید (منابع طبیعی، نیروی کار و سرمایه) و نحوه سازماندهی کارآمد فرایند تولید (جنبههای زیستی، اجتماعی و فناوری) بستگی دارد.
در کوتاهمدت و احتمالاً در میانمدت، دردسترسبودن پول میتواند بر رکود فعالیت اقتصادی روندی بلندمدت تأثیر بگذارد، اما این دردسترسبودن پول، نمیتواند بهعنوان موتور مالی دائمی عمل کرده و رشد اقتصادی بلندمدت را تقویت کند؛ پول در بلندمدت تنها بر سطوح قیمتی تأثیر میگذارد. در تصویر زیر میتوانید ارائهای شماتیک از ترکیبات مختلف رشد اقتصادی و تورم را با مثالهای تاریخی که در شرح ارائه میدهیم، مشاهده کنید:
A1. تورم همراه با رکود
دورهای که رکود (رشد اقتصادی کم) و تورم بالا همزمان رخ میدهد. این اتفاق معمولاً ناشی از اختلالات زنجیره تأمین – فناوری و لجستیک – به دلیل شوکهای مختلف بازار است: بحرانهای سیاسی ژئوپلیتیک و داخلی یا بلایای طبیعی و تکنوژنیک! چنین اتفاقی را اقتصاد جهانی در چند سال گذشته و جهان در دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ به مدت ۱۰ سال تجربه کرد، دلیلش هم کاهش نرخ پیشرفت فناوری، تنشهای ژئوپلیتیکی، رهاکردن استاندارد طلا و بحرانهای نفتی بود.
A2. حباب مالی
نرخ بالای رشد اقتصادی همراه با نرخ بالای تورم. این ترکیب معمولاً نتیجه سیاست پول مفت یا بادآوردهای است که توسط بانکهای مرکزی در محیط سیاسی آرامی اعمال میشود. نمونههای واضح حبابهای مالی، بهویژه برای اقتصادهای کوچک باز، که جریان آزاد سرمایه میتواند منجر به رشد چشمگیر بازارهای مالی و املاک و مستغلات شود، بسیار رایج است. این اتفاق را بسیاری از اقتصادها در اواسط دهه ۲۰۰۰، یعنی در سالهایی قبل از بحران مالی جهانی، تجربه میکردند.
نرخ بالای رشد اقتصادی همراه با نرخ تورم متوسط. بانکهای مرکزی در ۵۰ سال گذشته، پس از رهاکردن استاندارد طلا، برای دستیابی به چنین شرایطی تلاش میکردند. سیاست پولی انبساطی و نرخ بهره نزولی به افزایش سرمایهگذاری کمک میکند و در نتیجه نرخ پیشرفت فناوری و بهرهوری نیروی کار بسیار بیشتر از نرخ تورم میشود. در اواسط دهه ۱۹۹۰ اقتصاد جهانی اثرات مثبتی را تجربه کرد که از پایان جنگ سرد ناشی شد، در آن زمان، رشد اقتصادی پایدار با کاهش نرخ بهره و تورم متوسط همراه بود.
A3. رکود اقتصادی طولانیمدت
دورهای است که رشد اقتصادی کم و تورم پایین یا متوسط است. شرایط مشابهی که بسیاری از اقتصادها در دهه ۲۰۱۰ پس از بحران مالی جهانی تجربه کردند: نرخ رشد اقتصادی و تورم پس از بحران به دلیل تقاضای ضعیف مصرفکننده، بدهی بالای خانوارها و کاهش نرخ پیشرفت فناوری و بهرهوری نیروی کار، پایین بود.
B1. عرضه مازاد طولانیمدت نیروی کار
مازاد نیروی کار فشار نزولی بر دستمزدها و هزینههای نیروی کار وارد میکند و در نهایت منجر به قیمتهای پایینتر و رقابتیتر برای کالاها و خدمات میشود. این وضعیت قطعاً برای صاحبان شرکتها مطلوب است. طولانیمدت شدن مازاد نیروی کار، ممکن است به عواملی مانند نرخ بالای باروری، انتقال بسیاری از صنایع به مناطق و کشورهای دیگر یا افزایش تقاضا برای کارجویان از خارج از کشور مرتبط باشد.
چنین شرایطی یکی از اساسیترین مسائل در بسیاری از کشورهای در حال توسعه با نسبت بالای جمعیت جوان است، همچنین یکی از حساسترین مسائل سیاسی در کشورهای توسعهیافته با سهم بالای انتقال صنعتی به خارج یا سهم بالای مهاجرت نیروی کار محسوب میشود. عرضه مازاد طولانیمدت نیروی کار، بهخوبی نتیجه رأیدادن به خروج از اتحادیه اروپا در بریتانیا و محبوبیت دونالد ترامپ در ایالات متحده یا جنبشهای راستگرا در اروپا را توضیح میدهد.
B2. پیشرفت فناوری پایدار
منجر به کاهش هزینههای تولید و در نتیجه کاهش قیمت کالاها و خدمات میشود. همچنین با افزایش بهرهوری نیروی کار هم همراه است. نرخهای بالاتر بهرهوری نیروی کار منجر به افزایش پایدار رشد دستمزدها و مصرف (!) خواهد شد. این وضعیت در تضاد کامل با مصرف تورمی ناشی از افزایش عرضه پول است. عصر طلایی سرمایهداری کلاسیک در قرن نوزدهم در چنین شرایطی به سر میبرد. وقتی قیمتها به طور متوسط روند نزولی بلندمدتی را دنبال میکردند، درحالیکه رشد تولید ناخالص داخلی سرانه به طور قابلتوجهی بالاتر از متوسط تاریخی خود بود (به تصویر اول و دوم توجه کنید).
B3. شوک مثبت کوتاهمدت به زنجیره تأمین (مازاد عرضه)
انباشت مقادیر زیادی از موجودی کالایی خاص میتواند منجر به مازاد بزرگ موقتی شود، که به نوبه خود باعث کاهش شدید قیمت آن کالا، افزایش متوسط تقاضا و نرخ رشد سریعتر GDP میشود. انباشت گسترده ذخایر نفت خام در طول همهگیری ویروس کووید ۱۹ در بهار سال ۲۰۲۰ باعث شد قیمت نفت خام به طور موقت به قلمرو منفی سقوط کند. ازآنجاییکه نفت منبع اصلی انرژی است، اثر کلی آن بر اقتصاد مثبت بود.
B4. جهش تکنولوژیکی
بهبودهای اساسی و گسترده تکنولوژیکی منجر به کاهش هزینههای قابلتوجه در کل اقتصاد میشود. این امر باعث افزایش قابلتوجه بهرهوری نیروی کار و دستمزدها شده و محیطی را برای تقاضای بالاتر و پایدارتر کالاها و خدمات فراهم میکند. در دنیای امروز، بهبودهای اساسی تکنولوژیکی مرتبط با منابع جدید انرژی (هیدروژن، همجوشی هستهای، ذخیرهسازی انرژی خورشیدی یا باد و غیره) به احتمال زیاد میتوانند یکی از بهترین نمونههای جهش تکنولوژیکی تعیینکننده باشند.
کاهش تدریجی قیمت نفت در نیمه دوم قرن نوزدهم، استفاده گستردهتر از نفت سفید را در تولید و زندگی روزمره تسهیل کرد، که افزایش بهرهوری نیروی کار و سطح زندگی را به دنبال داشت. مثال دیگر، انقلاب سبز در کشاورزی است که کشورهای در حال توسعه در دوره پس از جنگ در قرن بیستم تجربه کردند. این امر به افزایش قابلتوجهی در عملکرد بسیاری از محصولات کشاورزی کمک کرد و باعث کاهش قیمت آنها و افزایش سطح رفاه زندگی شد.
C1. رکود پولی
سیاست پولی و نرخ پایین بهره که توسط بانک مرکزی برای مبارزه با تورم بالا اجرا میشود، بهتدریج کاهش نرخ تورم را به همراه دارد. بااینحال، این امر همچنین به نرخ پایینتر رشد اقتصادی منجر میشود. یکی از بهترین نمونههای تاریخی، سیاست افزایش قابلتوجه نرخ بهره مرجع توسط بانک مرکزی ایالات متحده در دوره ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ است. نرخ بهره بینبانکی ایالات متحده در نهایت در سال ۱۹۸۰ به ۲۰ درصد افزایش یافت تا با نرخ تورم ۱۵ درصدی مقابله کند. تا اوایل سال ۱۹۸۳، نرخ تورم به زیر ۳ درصد کاهش یافته بود. بااینحال، از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ ایالات متحده بدترین عملکرد اقتصادی را بین جنگ جهانی دوم و بحران مالی جهانی نشان داد.
C2. کندشدن کاهش تورم
در چرخه تجاری، عرضه اضافی (انباشت موجودی بالا) فشاری نزولی بر سطح قیمت ایجاد میکند و بهاینترتیب بهتدریج منجر به کاهش سطح تولید و فعالیت اقتصادی میشود. این وضعیت استاندارد در قرن نوزدهم، تحت عنوان استاندارد طلا شناخته میشد که در آن بانکهای مرکزی در توانایی خود برای ارائه نرخهای رشد اقتصادی یکنواختتر با دستکاری عرضه پول، محدود بودند.
C3. رکود مالی پس از حباب
یکی از جدیدترین نمونهها، رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ است که سیاست پولی سختگیرانه پس از حباب مالی دهه پر جنبوجوش ۱۹۲۰، منجر به کاهش شدید سطح فعالیت اقتصادی و قیمتها شد. رکودهای مالی در قرن نوزدهم تحت استاندارد طلا، اتفاقاتی رایج به حساب میآمدند.
C4. کاهش تورم ساختاری
ممکن است با این وضعیت مواجه شوید که یکی از صنایع پیشرو در اقتصاد به طور ساختاری رو به انحلال باشد. کاهش سریع رشد صنعت زغالسنگ در کشورهای بزرگ تولیدکننده زغالسنگ مانند بریتانیا در دهههای ۱۹۲۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تحت استاندارد طلا، منجر به کاهش فعالیت اقتصادی و کاهش قابلتوجه قیمتها شد. این توسعه منفی تا حدی با ظهور صنایع جدید، جبران شد.
D1. فروپاشی زنجیره تأمین
فروپاشی زنجیره تأمین ممکن است در اثر بلایای طبیعی یا ناشی از رخدادهای فناوری رخ دهد. همهگیری کووید ۱۹، اخیرترین نمونه چنین فروپاشی بود، زمانی که عرضه بسیاری از کالاها و مواد خام به طور ناگهانی متوقف و منجر به افزایش شدید قیمتها شد. اما اغلب اوقات، فروپاشی زنجیره تأمین، ناشی از بحرانهای سیاسی یا داخلی است. یکی از آخرین نمونهها، بحرانهای نفتی دهه ۱۹۷۰ است که منجر به افزایش چندبرابری قیمت نفت و رکود اقتصادی در اقتصادهای واردکننده نفت شد.
D2. شوک منفی کوتاهمدت به زنجیره تأمین (کمبود عرضه)
کاهش عرضه کالاهای مورداستفاده گسترده، محصولات نیمهتمام یا کالاهای خام میتواند منجر به افزایش کوتاهمدت سطح قیمت و رکود اقتصادی متوسط شود. کمبود نیمههادیها در طول همهگیری کووید ۱۹، باعث افزایش شدید قیمت آنها و تعطیلی موقت کارخانههای خودروسازی در آلمان، ژاپن، ایالات متحده و سایر کشورها شد. این امر قطعاً تأثیر کلی منفی بر اقتصاد آنها داشت. افزایش شدید قیمت گاز طبیعی اروپا در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به دلیل بحران سیاسی نیز تأثیر منفی کلی بر اقتصاد این منطقه گذاشت.
D3. رکود تکنولوژیکی مداوم
از دست دادن مهارتهای تکنولوژیکی منجر به استفاده گستردهتر از منابع میشود، در نتیجه بهرهوری نیروی کار کاهش مییابد و تولید کالاها و خدمات نهایی، گرانتر میشود. در این شرایط، اقتصاد کشور، روند نزولی بلندمدتی را تجربه میکند و به چنین شرایطی، فروپاشی تمدنی یا اجتماعی در زمینه اقتصادی میگویند. برای مثال، فروپاشی امپراتوری روم غربی منجر به از دست دادن بسیاری از فناوریها، رکود بسیاری از صنایع، کاهش قابلتوجه جمعیت و رخدادن قرون تاریک در غرب اروپا از نظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شد.
D4. کمبود بلندمدت عرضه نیروی کار
وقتی اقتصادی با نرخ رشد جمعیت کاهش یافته یا نرخ بالای مهاجرت روبرو است، با کمبود بلندمدت نیروی کار مواجه میشود. این امر به نوبه خود منجر به شرایطی میشود که در آن، افزایش دستمزدها از افزایش بهرهوری نیروی کار پیشی میگیرد، در نتیجه هزینههای تولید و قیمت کالاها و خدمات افزایش پیدا میکند. بااینحال، تقاضا به دلیل کمبود مصرفکنندگان داخلی و از دست دادن رقابت در بازارهای بینالمللی، روند نزولی بلندمدتی را تجربه میکند. شما میتوانید چنین شرایطی را در بسیاری از کشورهای شرق اروپا پیدا کنید که با کاهش طولانیمدت نرخ رشد جمعیت و نرخ بالای مهاجرت مواجه هستند.+
بله در بیشتر موارد، عوامل مختلفی به صورت همزمان بر اقتصاد تأثیر میگذارند. به همین دلیل است که در شرایط واقعی، اقتصاد اغلب در حالتی پویا و گذار قرار دارد. ارائه شماتیک بالا به شما کمک میکند تا بفهمید که در چه شرایطی باید چه اقداماتی برای رفع چالشهای اقتصادی مهم اتخاذ شود.
بدون شک، تعداد کمی از افراد از وضعیت تورم همراه با رکود اقتصادی کنونی که در بیشتر اقتصادهای جهان وجود دارد، خوشحال هستند. (A۱). ما باید چه کاری انجام دهیم تا این شرایط را اصلاح کنیم؟ همانطور که مشاهده میکنید، در این شرایط قطعاً سیاست پولی مفیدی اتخاذ نشده و نرخ بهره بالاتر، دیریازود نرخ تورم را کند خواهد کرد، اما به قیمت نابودی رشد اقتصادی! در نتیجه، اقتصاد احتمالاً از A۱ به C۲ (کندشدن کاهش تورم) یا C۱ (رکود پولی) منتقل خواهد شد.
اگر میخواهیم اقتصاد را به B1، B2، B۳ یا B۴ منتقل کنیم، باید سیاستهای مالی و ساختاری مربوطه را اتخاذ کنیم. سیاستها و شیوههای آسانتر پذیرش مهاجران، دردسترسبودن منابع نیروی کار را بهبود میبخشد، بنابراین هزینههای نیروی کار کاهش یافته و قیمت کالاها و خدمات هم کاهش پیدا میکند (B۱). با آرامکردن تنشهای ژئوپلیتیکی یا ایجاد زنجیرههای لجستیکی و فناوری جدید، میتوانیم قیمت مواد خام، محصولات نیمهکاره یا کالاهای نهایی وارداتی را به طور قابلتوجهی کاهش دهیم (B۳). راهحل ایدئال، رشد سریعتر نرخ پیشرفت فناوری و بهرهوری نیروی کار است.
کاهش قابلتوجه این نرخهای رشد در پنجاه سال گذشته، عامل اصلی چالشهای اقتصادی فعلی بوده است. نرخ سریعتر پیشرفت فناوری به کاهش نرخ تورم و تسریع نرخ رشد اقتصادی کمک خواهد کرد (B۲ و B۴). رکود میتواند هم خوب و هم بد! بدترین نوع رکود تقریباً همیشه پس از تورم بد و ترکیدن حباب مالی رخ میدهد که گاهی اوقات ممکن است با رکود ساختاری بزرگ در اقتصاد همراه باشد. تورم خوب، ناشی از رشد سریع پیشرفتهای فناوری یا شوک مثبت زنجیره تأمین (مازاد عرضه) است.
بااینحال، تورم بالا همیشه به این معناست که پول زیادی برای تعداد کمی کالا وجود دارد؛ در غیر این صورت، تورم بالا ممکن است نشاندهنده اختلالات شدید در زنجیره تأمین باشد. عبارت تورم خوب، بهشدت به اینکه مصرف، موتور رشد اقتصادی است، مرتبط میشود. بااینحال، نرخ بالای پیشرفت فناوری و بهرهوری نیروی کار، موتورهای واقعی و پایدار رشد اقتصادی هستند. این عوامل زندگی ما را ارزانتر و درنتیجه باعث پایداری و رونق اقتصاد میشوند. تورم بالا همیشه به این معناست که نرخ پیشرفت فناوری و بهرهوری نیروی کار در حال کاهش، رکود یا حتی سقوط است؛ تاریخ اقتصادی ۵۰ سال گذشته این واقعیت را بهخوبی تأیید میکند!
گفتار پایانی
در این مقاله درباره مفاهیم اقتصادی تورم و رکود صحبت کردیم و توضیح دادیم که هیچکدام ذاتاً خوب یا بد نیستند. تورم و رکود میتوانند بسته به زمینه و رویکردهای سیاسی، اثرات مثبت یا منفی داشته باشند. تورم و رکود، علت نیستند، بلکه پیامد هستند؛ تورم و رکود ریشه مشکلات اقتصادی نیستند، بلکه علائم نبود تعادل اساسی در عرضه و تقاضای پول و کالاها هستند؛ بنابراین، تلاش برای دستکاری سطح قیمت بدون رفع مسائل و مشکلات واقعی میتواند نتیجه معکوس و مضری به همراه داشته باشد.
تورم و رکود تمام قیمتها و بخشها را به طور مساوی تحتتأثیر قرار نمیدهند، بلکه بسته به موقعیت و قدرت نسبی، برندگان و بازندگان را ایجاد میکنند. برای مثال، تورم میتواند برای بدهکاران سودمند و برای طلبکاران مضر باشد، درحالیکه رکود تأثیر عکس دارد. به همین ترتیب، تورم میتواند برای برخی صنایع و حوزهها مفید باشد و رکود هم برای برخی دیگر! تورم و رکود، رویدادهایی یکباره نیستند، بلکه فرایندهای جاری هستند که میتوانند حلقههای بازخورد و پیامدهای غیرمنتظره داشته باشند. برای مثال، تورم میتواند قدرت خرید و پسانداز مصرفکنندگان را کاهش دهد و منجر به تقاضای کمتر و تولید کمتر شود. از سوی دیگر، رکود هم میتواند ارزش واقعی بدهی را افزایش داده و انگیزه لازم برای سرمایهگذاری و هزینهکردن را از بین ببرد و منجر به کاهش رشد و اشتغال شود.
تورم و رکود اجتنابناپذیر نیستند و میتوان از وقوعشان جلوگیری کرد؛ این دو، پیامدهای انتخابها و اقدامات انسان هستند؛ بنابراین، میتوان با اتخاذ سیاستهای پولی و مالی صحیح که اقتصاد پایدار و متعادل را حفظ میکند، از وقوعشان پیشگیری کرد. دقت داشته باشید که مداخله و دستکاری بیش از حد در سطوح قیمت، خطرات زیادی را در پی دارد و میتواند باعث تحریف و بیثباتی شود.
شبنم توایی
علاقه زیادی به حوزه فناوری و فین تک دارم، درباره ارزهای دیجیتال، بلاک چین، هوش مصنوعی، وب ۳ و سایر موضوعات مرتبط با فناوری مینویسمو تحقیق میکنم.
عاشق سفر و عکاسی هستمو اوقات فراغتم را با کشف جاذبهها و ثبت لحظات زیبا سپری میکنم.
بزرگترین هدفم تو زندگی یاد گرفتنه و لذت میبرم از اینکه یادگرفتههامو دانش و تجربهام را با دیگران به اشتراک بگذارم و از اونها هم یاد بگیرم.