بیت کوین؛ ایده انقلابی یا پروژه مخفی آژانس امنیت ملی آمریکا؟
آیا ساتوشی ناکاموتو، خالق مرموز بیت کوین، در واقع کارمند آژانس امنیت ملی آمریکا بوده است؟ یا اینکه این آژانس در توسعه فناوری رمزنگاری بیت کوین نقشی داشته است؟ در این مقاله به بررسی تئوریهایی که ادعا میکنند اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) صورت گرفته است، میپردازیم.
نظریه اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی آمریکا، به عنوان یک نهاد دولتی، از مدتها پیش در جامعه کریپتوکارنسی موردبحث قرار گرفته است؛ این نظریه تا حد زیادی تئوری توطئه تلقی شده و در ظاهر، اینطور به نظر میرسد که هیچ شواهد قابلقبولی مبنی بر این موضوع و واقعی نبودن هویت ساتوشی ناکاموتو بهعنوان یک فرد یا گروه وجود ندارد.
بیت کوین، ارز دیجیتالی پرطرفدار و محبوب است که در سال ۲۰۰۹ معرفی شد و ازآنجاکه هویت واقعی فرد یا گروه مخترع این ارز دیجیتال هنوز مشخص نشده است، نظریههای توطئهای درباره منشأ و هدف بیت کوین به وجود آمده است. یکی از این تئوریها، اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) است.
NSA یا همان آژانس امنیت ملی آمریکا (National Security Agency)، سازمان اطلاعاتی قدرتمندی است که در زمینهٔ رمزنگاری و امنیت سایبری پیشرو است و افرادی که معتقدند اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی آمریکا حقیقت دارد، مدعی هستند که NSA با استفاده از فناوری بلاک چین، قصد دارد تمام تراکنشهای مالی را رصد و کنترل کند. حال ما هم در این مقاله از بیت پین، قصد داریم صحتوسقم این نظریه را بررسی کرده و با مطالعه موردی تئوری خلق بیت کوین، اطلاعات بیشتری در مورد خالق این ارز دیجیتال و اهداف واقعی پشت آن، ارائه دهیم.
فهرست مطالب
Toggleسیستم مالی فعلی
سیستم مالی فعلی، سیستمی است که از IOUها (I Owe You – من به تو بدهکارم) ساخته شده، صرفاً مبتنی بر بدهی بوده و بمبی ساعتی است که با وجود تورم خطرناک دلار و زیربنای کل اقتصاد جهانی بهعنوان ارزش ذخیره، در انتظار منفجر شدن است. با در نظر گرفتن این موضوع، خطر قریبالوقوع سقوط نهایی دلار وجود دارد که روزبهروز هم در حال افزایش است، اما از طرف دیگر، کنار گذاشتن این سیستم که امتحان خود را در موقعیتهای مختلف پس داده، کار آسانی نیست و به انتقال یکپارچه، اما به موقع نیاز دارد تا جامعه را وابسته و بدون بیاعتماد شدن، در وضعیت ثابتی نگه دارد.
ظهور بیت کوین و اجلاس G20
برای درک نیت پشت اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی، ابتدا باید دستور کار پشت ارزهای دیجیتال را درک کنیم. رمزارزها با اینکه در ظاهر ممکن است، فناوری نوآورانهای به نظر برسند که علاوه بر سهولت در استفاده، امنیت را نیز تأمین میکنند، اما در واقعیت، شرایطِ پشتِ پرده آنها، بسیار پیچیدهتر از این حرفها است. ببینید، ارز دیجیتال بهسادگی مانند فیات سنتی نخواهد بود، بلکه نوع ملی آن، به صورت دیجیتالی مستقیماً توسط بانک مرکزی صادر میشود و از این رو به آن ارز دیجیتال بانک مرکزی (Central Bank Digital Currency) میگویند.
همراه با راهاندازی این ارزهای دیجیتال ملی، طیف وسیعی از موارد غیراخلاقی، نامطمئن و مشکوک، از جمله برنامهریزی برای استفاده از آن بهعنوان پول قانونی هم وجود دارد. بانکهای مرکزی، با این کار، کنترل سرمایه شما را در دست دارند و میتوانند به میل خود، آن را دستکاری کنند. این موضوع در دنیای امروز، ابزاری مستبدانه است که میتواند توسط دولتها برای کنترل شما به کار گرفته شود.
کریستین لاگارد (Christine Lagarde)، رئیس بانک مرکزی اروپا، با انتشار توییتی به این موضوع اشاره کرد که یورو دیجیتال احتمالاً قابلبرنامهریزی است و توانایی مردم را برای هر خریدی بالاتر از ۳۰۰ تا ۴۰۰ یورو را محدود میکند. او در توییت خود نوشت که در حال حاضر، تراکنشهای نقدی بالای هزار یورو با زندان و جریمه همراه خواهد بود و در صورت دستگیری ممنوع است. به عقیده بسیاری، این توییت نشان میدهد که استفاده از ارزهای دیجیتالی ملی فقط یک توطئه نیست، بلکه ابزاری برنامهریزی شده است تا با بهانههای واهی، مانند تغییرات آبوهوایی، شما و تصوراتتان را از آنچه واقعاً در حال وقوع است، منحرف کند.
بازار منصفانه و عادلانه، سرابی بیش نیست!
خوب، حالا میدانیم که ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDC)، برنامهای ۳۰ تا ۴۰ ساله است که استارت آن در سال ۲۰۲۳ زده شده است، اما اختراع بیتکوین چه ربطی به این رمزارزهای ملی دارد؟ داستان از آن زمان شروع شد که وامهای مسکن کمبهره در ایالات متحده، در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، تقریباً فروپاشی کل سیستم بانکی جهانی را به همراه داشت و این موضوع به آشفتگی در بازارهای بینالمللی دامن زد و باعث ایجاد بحران بزرگ مالی شد. غولهای مالی دنیای سرمایهگذاری مانند لیمن برادرز (Lehman Brothers)، مریل لینچ (Merrill Lynch) و بر استرنز (Bear Stearns) زیر فشار اقتصادی فروریختند.
بر استرنز (Bear Stearns) به جی پی مورگان (JP Morgan) فروخته شد، مریل لینچ از طریق ادغام با Bank of America جان سالم به در برد و لیمن برادرز (Lehman Brothers) از روی زمین محو شدند. اینها، همه بانکهای بزرگ سرمایهگذاری در ایالات متحده بودند که در زمینه مدیریت سرمایهگذاری و بانکداری اختصاصی فعالیت میکردند.
در پاییز ۲۰۰۸، نشست سران G20 مستقیماً بر بحران مالی تمرکز داشت و تغییر سیستم پولی آن زمان هم موضوع اصلی بحث این نشست بود؛ اجلاس G20 گروهی متشکل از رهبران ۱۹ کشور جهان است که برای رسیدگی به مسائل اقتصادی تأثیرگذار بر جامعه جهانی با یکدیگر همکاری میکنند. تصادفاً، در ماههای بعد از نشست G20، در سال ۲۰۰۹، بیت کوین توسط فرد یا گروهی ناشناس با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو از غیب ظاهر شد. وایت پیپر بیت کوین از طریق لیست ایمیلی جنبش سایفرپانکها منتشر شد و کد متنباز آن نیز در SourceForge در اختیار عموم قرار گرفت.
خب، تا اینجا میدانیم که بحران مسکن در ژانویه ۲۰۰۹ رخ داد و وایت پیپر ساتوشی در مارس ۲۰۰۹ منتشر شد، یعنی تنها چند ماه پس از برگزاری نشست G20. پس واقعاً دور از ذهن نیست که بسیار این زمانبندیها را غیرعادی یا مرتبط با اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی آمریکا بدانند.
ساتوشی ناکاموتو
از تمام نقطهنظرات منطقی، ظهور ساتوشی تقریباً بیمعنی به نظر میرسد. بهندرت در تاریخ اتفاق افتاده که فردی با هویت پنهان مطرح شده و سپس ناگهان ناپدید شود و یکی از خلاقانهترین پیشرفتهای تکنولوژیکی زمان حال را به حال خود رها کند. علاوه بر این، معمولاً در تاریخ اینطور بوده که ۹۹٫۹ درصد از مواقعی که نرمافزار یا محصول درخشانی ایجاد میشود، ابتدا ثبت اختراع شده و سپس به فروش رسیده یا اجازه استفاده از آن به نحوی صادر میشود. آیا احمقانه نیست که باور کنیم شخص یا افرادی که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار بیت کوین دارند، این پدیده را به امان خدا رها کرده باشند؟
آیا سادهترین دلیلتراشی برای تمام این اتفاقات، در نظر گرفتن پیدایش بیت کوین از بودجه دولتی ایلات متحده نیست؟ آیا عجیب نیست که در عصر امروز، با همه فناوریهای کامپیوتری و علوم پزشکی قانونی و غیره، حتی با وجود گذشتن یک دهه از عمر بیت کوین، هیچ متخصص، دولت، روزنامهنگار، گزارشگر یا رسانهای برای یافتن ساتوشی ناکاموتو تلاش نکرده است؟
هر فردی یا گروهی که پشت نام مستعار ساتوشی ناکاموتو باشد، باید تخصص باورنکردنی در پنهان کردن هویت خود داشته باشد، آن هم زمانی که بیت کوین این چنین بر سر زبانها افتاده و به دارایی تبدیل شده که دنیای مالی سنتی را به چالش میکشد. چرا دولتها به پیدا کردن ساتوشی ناکاموتو، فرد یا گروهی که برای اختراع خود به تحصیلات یک اقتصاددان، ذهن یک ریاضیدان و مهارتهای یک برنامهنویس و مهندس کامپیوتر نیاز دارد و باید دانش گستردهای در زمینههای متعدد داشته باشد، اهمیتی نمیدهد؟
هویت ساتوشی ناکاموتو تا به امروز ناشناخته باقی مانده، البته تا به این لحظه سرنخها و حدسهای زیر را درباره مخترع بیت کوین میدانیم:
- ساتوشی ناکاموتو در زمان اختراع بیت کوین در لندن زندگی میکرده است؛ پستهایی که ساتوشی ناکاموتو در انجمن بیت کوین تاک (Bitcointalk) منتشر کرده، مشارکتهای او در سورس فورج (SourceForge) و ایمیلهای از سمت او ارسال شده، همهوهمه این احتمال را تقویت میکنند که خالق بیت کوین در زمان کار روی این ارز دیجیتالی در لندن زندگی میکرده است.
- ناکاموتو سبک نگارش خاص خود را داشت و بعد از هر جمله، بدون استثنا، دو بار فاصله اضافه میکرد. این عادت قدیمی معمولاً در مشاغلی دیده میشود که به استفاده از ماشین تایپ عادت داشتهاند؛ پس میتوان سن ساتوشی را بیش از ۵۰ سال تخمین زد.
- ساتوشی ازطریق ایمیل و فروم بیت کوین با سایر کاربرها ارتباط برقرار میکرد، ملاقات حضوری نداشت و از تلفن هم استفاده نمیکرد.
- ناکاموتو در دسامبر ۲۰۱۰، با ارسال ایمیلی از ویکیلیکس خواست تا با توجه به نوپا بودن بیت کوین، این دارایی دیجیتالی را بهعنوان کمک مالی قبول نکند.
به اعتقاد برخی، بیت کوین ممکن است ساخته دولتها باشد و ساتوشی هم صرفاً شخصیتی ساختگی برای رد گم کردن است. آنها معتقدند که با توجه به پارانویا بودن دولتها و علاقه وافر دولتمردان به کنترل تکتک افراد، آیا حاضرند با کمال میل، قدرت کنترل را دو دستی تقدیم فردی به نام ساتوشی ناکاموتو کرده و خالق چنین درخششی را نادیده میگیرند؟ آیا دولتها اجازه میدهند سیستمی وجود داشته باشد که مستقیماً با آنها رقابت کند؟
با تمام این حرفها، اگر فرض کنیم که دولتها بیت کوین را ایجاد کرده و به نحوی تمام کلیدهای خصوصی ساتوشی را در اختیار داشته باشد، پس دیگر دغدغهای برای تأمین مالی در شرایط بحران نخواهند داشت. اما بیایید فرض کنیم که دولت هیچ دستی در اختراع بیت کوین ندارد و کمی در تاریخ سفر کنیم.
جوابت تو شماره ۱۴ ماهنامه دامیننسه!
کریپتو ای. جی (CryptoAG)
در سال ۱۹۵۰ شرکتی به نام کریپتو ای. جی (CryptoAG) در سوئیس تأسیس شد. این شرکت در ایجاد فناوری رمزگذاری و همچنین کمک به امنیت خطوط ارتباطی تخصص داشت. چنین تخصصی در آن زمان، بسیار نوآورانه بود و تقریباً تمام دولتها مشتاقانه به دنبال خرید فناوری از CryptoAG، برای برقراری ارتباط با سایر کشورها و همچنین داشتن قدرت نظامی بودند، چرا که تصور میکردند این تکنولوژی، امنترین است و با استفاده از آن، دیگر هیچ نهادی نمیتواند از ارتباطات آنها سر در بیاورد.
کریپتو ای. جی (CryptoAG)، در سال ۱۹۲۰ توسط شخصی به نام آروید گرهاد دام (Arvid Gerhard Damm) پایهریزی شد و در ابتدا در ایجاد دستگاههای رمزنگاری مکانیکی C-36، تخصص داشت که خطوط ارتباطی را رمزگذاری میکرد. پس از مرگ دام، قبل از جنگ جهانی دوم، سرمایهگذاری به نام بوریس هاگلین (Boris Hagelin) اداره شرکت را به دست گرفت.
با نزدیک شدن به جنگ جهانی دوم، زمانی که آلمان در سال ۱۹۴۰ به نروژ حمله کرد، هاگلین مشتریان مشتاقی داشت که برای پاسخ به آنها، به ایالات متحده سفر کرد و موفق شد با برقراری ارتباط با افرادی مناسب، دستگاه خود را به روی کار آورد. این دستگاه نقش مهمی در جنگ ایفا کرد و مسئولان و مقامات ایالات متحده بیش از ۱۴۰ هزار دستگاه از آن را خریدند و در میدان جنگ آن را به کار بردند. همین موضوع بهتنهایی باعث محبوبیت هاگلین در جامعه هوش و اطلاعاتی مرکزی شد.
امروزه، از گزارشهای منتشر شده، میدانیم که در آن زمان، رمزنگاری در مرکز تمرکز آمریکا بود و استفاده از ارتباطات ایمن تقاضای زیادی داشت. با گذشت زمان، هاگلین به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کرد و با معاون فرمانده CIA و همچنین رئیس رمزگذاری NSA (آژانس امنیت ملی) رفیق شد؛ موقعیتهایی که تقریباً بهطورقطع میتوانند جهان را به میل خود شکل دهند.
در دهه ۱۹۵۰، هاگلین برای فرار از مالیات، به اروپای پس از جنگ، در سوئیس بازگشت و با توجه به ارتباطات دولتی عمیقی که ایجاد کرده بود، CryptoAg را کاملاً مطابق با منافع نظامی ایالات متحده، تغییر داد و محصولات خود را تنها به کشورهایی که ایالات متحده، تأیید میکرد، میفروخت.
کریپتو ای. جی (CryptoAG) محصولات برتر خود را به ایالات متحده و طبق دستورالعمل، محصولات ضعیفتر خود را به کشورهای مخالف و سطح پایینتر میفروخت. کمکم دخالت دولت ایالات متحده به قدری زیاد شد که در سال ۱۹۵۰، رسماً اعلام کردند هاگلین تقریباً هیچ نقشی در تصمیمات شرکت نداشته و CryptoAG توسط آژانس اطلاعاتی آمریکا (CIA) و آژانس اطلاعات فدرال آلمان (BND) اداره میشود؛ با این اقدام، عملیات جدیدی به نام Thesaurus شکل گرفت.
نحوه عملکرد این عملیات جدید، به این شکل بود که محصولات توسط CryptoAG تحت لیسانس این شرکت، به کشورهای خارجی ناآگاهی که معتقد بودند کریپتو ای. جی صرفاً شرکت مستقل سوئیسی است، فروخته میشد و دستگاههای قویتر در ایالات متحده و آلمان توزیع میشدند. دستگاههای دستکاری شده در اختیار دیگر کشورها قرار داده میشدند و هر کشوری که دستگاهی از CryptoAG میخرید، باید به CIA، NSA و متحدان آلمان غربی برای امتیاز جاسوسی، پول پرداخت میکرد. با شروع دهه ۱۹۷۰، آژانس اطلاعاتی آمریکا دیگر رسماً CryptoAG را در خفا و بدون اطلاع دیگر کشورها خریداری میکرد.
با وجود ۱۲۰ کشور در معرض خطر و ناآگاهی، ایالات متحده سلاح خود را برای جاسوسی از دستگاههای فروخته شده به کشورهای خارجی در اختیار داشت و هیچ کشوری هم به هیچ موردی مشکوک نشد. البته به دلیل محرمانه بودن اقدامات آژانس اطلاعاتی و همکارانش، دامنه اطلاعاتی کمی در مورد عمق این عملیات وجود دارد، اما در تاریخ نمونههای روشنی از تأثیرگذار بودن این عملیات دیده میشود.
در دهه ۱۹۸۰، بیش از ۱۲۰ کشور مختلف برای دستیابی به فناوری رمزگذاری دستکاریشده، هزینه پرداخت میکردند که در نهایت هم توسط سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و آلمان مانیتور میشدند، تنها کشورهایی که خرید این فناوری را از CryptoAG رد کردند، روسیه و چین بودند. بااینحال باید گفت که ایالات متحده همچنان از تعامل با کشورهای نزدیک به روسیه و چین سود میبرد و در کشاکش جنگ مداوم بر نفوذ جهانی و درگیریهای نیابتی مزایایی را در اختیار آنها قرار میداد.
با گذشت زمان، نشتهای اطلاعاتی شروع به انتشار عمومی کردند؛ گزارشها ارتباط بین هاگلین و اعضای عالیرتبه NSA، سطح اطلاعاتی که آمریکا به آن دسترسی داشت و مکاتبات جنایتکارانه را فاش کردند. لو رفتن این گزارشها تا دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت و سپس سازمان اطلاعات آلمان نیمی از شرکت CryptoAG را به دلیل ترس بیش از حد در معرض خطر قرار گرفتن به آژانس اطلاعاتی آمریکا فروخت.
کار به جایی رسید که همه میدانستند واکنش متقابل باعث ایجاد هرجومرج میشود و در نهایت گزارشی با این مضمون منتشر شد که قصد سازمان اطلاعات آلمان استفاده اخلاقی از این دستگاهها بوده، اما آژانس اطلاعاتی و آژانس امنیت ملی آمریکا، چوب لای چرخ آنها میگذاشتند. پس از آن، آژانس اطلاعاتی آمریکا به استفاده از CryptoAG برای فروش به دولتهای ناآگاه و درآمدهای میلیاردی خود، ادامه داد تا اینکه در سال ۲۰۱۸، این فروش خیلی ناگهانی، بعد از ۵۰ سال جاسوسی از تکتک دولتها، متوقف شد.
برای پیبردن به عمق ماجرا، در نظر بگیرید که تنها در سال ۱۹۸۰، بیش از ۴۰ درصد از ارتباطات دیپلماتیک دنیا از طریق سیستمهای CryptoAG، برقرار میشد. همزمان با متوقف شدن جاسوسی آژانس اطلاعاتی در سال ۲۰۱۸، (خیلی اتفاقی!) بیت کوین در کانون توجهات قرار گرفت و ادوارد اسنودن هم از عملیات مخفیانه آژانس اطلاعاتی ایالات متحده پرده برداشت.
در انتها، CryptoAG به دو شرکت به نامها CyOne Security و Crypto International تقسیم شد؛ هر دوی این شرکتها تا به امروز هرگونه دخالت در دولتهای خارجی را انکار میکنند، تمام اسناد فاش شده از آژانس اطلاعاتی آمریکا خلاف این موضوع است. اما هدف از بازگو کردن تمام این اتفاقات چه بود؟ بزرگترین مشکل دسترسی ایالات متحده به ابزارهای CryptoAG، پولشویی از طریق این شرکت بود!
این تنها یکی از بزرگترین انحطاطها در این مسیر بود. آژانس اطلاعاتی آمریکا دسترسی غیرمجازی به سیستم داشت و بسیاری بر این باورند که از همان ابتدا میدانست نمیتواند بودجه انجام چنین عملیاتی را از مسیرهای درستی تأمین کنند؛ ایجاد ارز دیجیتالی مانند بیت کوین، نه تنها بهعنوان پول نامرئی، بلکه بهعنوان ابزاری برای تأمین مالی و زیر پا گذاشتن قوانین و عرف بینالمللی، به ایالات متحده کمک میکرد تا منافع خود را پیش ببرد. علاوه بر این، با معرفی پروتکلی شفاف و غیرمتمرکز میتوانست حمایت افرادی که با پول دیجیتالی دولتها مخالف هستند را هم به دست آورد.
شاید در اینجا بد نباشد اشاره کنیم که هر زمان تحریمهایی علیه ایران یا کره شمالی توسط ایالات متحده اعمال میشد، قیمت بیت کوین هم ظاهراً افزایش مییافت؛ این همبستگیها نشان میدهند که کشورها از بیت کوین بهعنوان وسیلهای برای دور زدن مقررات استفاده میکنند.
وایت پیپر آژانس امنیت ملی آمریکا در سال ۱۹۹۶
وایت پیپر نوعی گزارش معتبر یا راهنما است که بهمنظور درک مسئله، حل مشکل یا تصمیمگیری تدوین میگردد. درواقع، وایت پیپر، ابزاری مشارکتی برای مستندسازی است و نه قطعیتی غیرقابلتغییر از مقررات! زمانی که آلمان، CryptoAG را به آژانس اطلاعاتی آمریکا فروخت، وایت پیپر تازهای به صورت آنلاین هم با نام «چگونه مینت کنیم؟ رمزنگاری پول الکترونیکی» منتشر کرد. در این وایت پیپر به جزئیات فناوری بلاک چین و نحوه ساخت پول الکترونیکی پرداخته شده بود و این گزارش را میتوان یکی از اولین نمونههای ترویج ارز دیجیتال در ارگانهای دولتی دانست. در قسمتی از این وایت پیپر آمده است:
ما حریم خصوصی را بهعنوان محافظت در برابر استراق سمع و جاسوسی از ارتباطات افراد تعریف کردهایم.
بااینحال، برخی از مدافعان حریم خصوصی مانند دیوید چاوم (David Chaum)، این اصطلاح را بسیار گستردهتر تعریف میکنند. از نظر آنها، حریم خصوصی واقعی به این معنی است که سابقه خرید شخص برای بازرسی توسط بانکها و شرکتهای کارتهای اعتباری (و در نتیجه دولت) در دسترس نباشد. برای رسیدن به چنین هدفی، شخص نه تنها به حفظ حریم خصوصی بلکه به ناشناس بودن نیز نیاز دارد. به طور خاص، شخص نیاز دارد:
- در حین پرداخت ناشناس باشد.
- پرداخت او غیرقابلردیابی باشد
بهطوریکه بانکها نتوانند منشأ پول را در پرداختی خاص تشخیص دهند. چنین قابلیتهایی با کارتهای اعتباری در دسترس نیستند. در واقع، تنها سیستم پرداخت متعارفی که این قابلیتها را ارائه میدهد، پول نقد است؛ بنابراین دیوید چاوم و دیگران پول الکترونیکی را معرفی کردند، سیستم پرداختی که هر دو ویژگی را دارد و ترتیب رویدادها در پرداخت با آن، به شرح زیر است:
- برداشت، که در آن آلیس مقداری از دارایی خود را از حساب بانکی به کارت خود منتقل میکند.
- پرداخت، که در آن آلیس پول را از کارت خود به باب منتقل میکند.
- سپردهای که در آن باب، پولی را که دریافت کرده به حساب بانکی خود منتقل میکند.
خب دوباره میرسیم به این سؤال که آیا تمام این اتفاقات، تصادفی است؟ رمزارزها تا سال ۲۰۱۸ محبوبیت پیدا نکردند و تا آن زمان، کاتالیزورهای مهمی مانند جاده ابریشم و همچنین هک صرافی Mt.Gox وجود داشت، سناریوهای دروغینی که بهراحتی ممکن است توسط دولتها راهاندازی و تقویت شده باشند. هر نهاد دیگری هم جای آژانس امنیت ملی بود، برای جلوگیری از فرسایش سیستم اقتصادی فعلی، بهخصوص پس از سال ۲۰۰۸ که نقاط ضعف کل سیستم فعلی بیشتر نمود پیدا کرد، به فکر راه چاره میافتاد؛ بیت کوین بهترین راهحل به نظر میرسید!
جاده ابریشم و مهرههای سوخته
جاده ابریشم (Silk Road)، جادهای بزرگ بود به اولین بازار مدرن دارک وب! بازاری که در آن کاربران میتوانستند به صورت ناشناس، محصولات و خدمات غیرقانونی را با استفاده از بیت کوین خریداری کرده یا به فروش برسانند. علاوه بر این، سیلک رود، بازاری سیاه برای قاچاق انسان هم بود! در سال ۲۰۲۱، این بازار سیاه متوقف و تقریباً ۵۰ هزار بیت کوین به ارزش بیش از ۴ میلیارد دلار (به ارزش آن زمان) مصادره شد. عجیب آنکه، به نظر میرسد بیت کوین در تمام عملیات عمومی دولت نقش داشته و دولت هم تمام این بیت کوینها را برای خود نگه میدارد.
در کنار تمامی این اتفاقات، نمیتوانیم داستانهایی که بیتکوین و میلیاردرها و میلیونرهای کریپتو پای ثابتشان هستند را نادیده بگیریم. شاید به نظر برسد که این اتفاقات تنها به دلیل سهلانگاری یا کلاهبرداری از سرمایهگذاران رخ میدهند، اما این همه ماجرا نیست؛ با حذف میلیونها و میلیاردها دلار از بازار، اکثریت در رأس کنترل امور قرار میگیرند که میتوانیم در این مورد، اکثریت را دولتها در نظر بگیریم.
رمزگذاری بیت کوین
بگذارید اشاره کنیم که رمزگذاری بیت کوین تا حدی توسط آژانس امنیت ملی ایجاد شده و این موضوع به صورت مستند هم موجود است؛ تابع SHA توسط NSA ایجاد شده! تابع SHA (مخفف Secure Hash Algorithm)، تابع درهمسازی رمزنگاری است که برای تولید رشته رمزی از دادههای ورودی استفاده میشود. این رشته رمز، که به آن هش نیز گفته میشود، صرفنظر از اندازه دادههای ورودی، رشتهای منحصربهفرد با اندازه ثابت از بیتها است و برای تأیید هویت، احراز هویت و رمزگذاری استفاده میشود.
SHA یکی از محبوبترین توابع درهمسازی رمزنگاری است که توسط آژانس امنیت ملی ایالات متحده طراحی و توسط مؤسسه ملی فناوری و استانداردها بهعنوان استاندارد پردازش اطلاعات فدرال ایالات متحده منتشر شده است. این تابع چندین نسخه مختلف دارد:
- SHA-1: نسخهای اولیه از SHA که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، اما در برابر حملههای قوی رمزنگاری آسیبپذیر است.
- SHA-2: نسخهای بهبودیافته از SHA که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و در برابر حملههای قوی رمزنگاری بسیار مقاوم است.
- SHA-3: نسخهای جدید از SHA که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و عملکرد بهتری نسبت به SHA-2 دارد.
- SHA-256: هم از محبوبترین نسخههای SHA است که هش ۲۵۶ بیتی تولید میکند و در بسیاری از کاربردها، از جمله بیت کوین و سایر رمزارزها کاربرد دارد و تابع SHA-256 در جنبههای مختلف پروتکل بیت کوین از جمله فرایند استخراج، هش بلاک و امضای تراکنش و همچنین تولید آدرس استفاده میشود.
بهطورکلی، تابع SHA-256 نقش مهمی در امنیت، یکپارچگی و عملکرد شبکه بیت کوین ایفا کرده و رمزنگاری قوی و پذیرفتهشدهای برای جنبههای مختلف پروتکل فراهم میکند که آشکارا توسط آژانس امنیت ملی (NSA) ایجاد شده است. اگر عمیقتر نگاه کنیم، HASH 160 الگوریتم هشی است از توابع رمزنگاری زیر برای تبدیل کلید عمومی بیت کوین به آدرس عمومی بیت کوین استفاده میکند:
SHA-256 → RIPEMD 160
پارامترهای شروع در تابع SHA-256 توسط خود NSA انتخاب شدهاند، اما RIPEMD، برخلاف کدگذاری SHA، محصول طراحی متنبازی است. اینکه آیا این متنباز بودن هم دسترسی پنهانی دارد یا خیر، خود جای بحث دارد. در شبکه بیت کوین، Hash160 برای تبدیل کلیدهای عمومی به آدرس از طریق تبدیل و تولید آدرس استفاده میشود. علاوه بر این، Hash160 حریم خصوصی را با اجتناب از قرار دادن کلید عمومی در معرض دید، افزایش میدهد و نسخهای با طول ثابت و کوتاهتر از رشته دادهای طولانی، ارائه میدهد.
RIPEMD (مخفف RACE Integrity Primitives Evaluation Message Digest)، خانوادهای از توابع هش رمزنگاری است که بهعنوان بخشی از پروژه RACE (مخفف Research and Development in Advanced Communication Technologies in Europe) اتحادیه اروپا توسعهیافته است. این توابع هش برای تولید مقادیر هش با اندازه ثابت از دادههای ورودی با اندازه متغیر، طراحی شدهاند و یکپارچگی و اعتبار را برای دادهها به ارمغان میآورند؛ پرکاربردترین نسخهها در خانواده RIPEMD عبارتاند از: RIPEMD-128، RIPEMD-160، RIPEMD-256 و RIPEMD-320.
RIPEMD بهاندازه توابع هش دیگر مانند SHA-256 به طور گسترده استفاده نمیشود، اما در پروتکلها و سیستمهای رمزنگاری خاصی، کاربرد دارد. در مورد بیت کوین، RIPEMD-160 همراه با تابع SHA-256 برای تولید مقادیر Hash160 استفاده میشود که آدرس تولید کرده و حریم خصوصی را افزایش میدهد. ایجاد این توابع هش رمزنگاری توسط پروژه RACE اتحادیه اروپا (پروژه تحقیق و توسعه در فناوریهای ارتباطی پیشرفته اروپا) سیگنال خطر است، چرا که این توابع ابتکاری تحقیقاتی بودند که در دهه ۱۹۸۰ با هدف پیشرفت و ارتقای توسعه فناوریهای ارتباطی پیشرفته در اروپا راهاندازی شدند.
واضح بگوییم، این پروژه بخشی از تلاشهای کمیسیون اروپا برای افزایش رقابتپذیری اروپا در زمینه توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات بود.
مجله اکونومیست
همانطور که در ابتدا ذکر کردیم، برنامه اصلی از ابتدا، ایجاد اقتصادی دیجیتالی بوده که توسط قدرتی متمرکز اداره شود. این برنامه، طرحی طولانیمدت بود که توسط دولتمردان برای ایجاد محیطی توتالیتر برای کنترل کامل درک و باور مردم، به راه افتاد. شمارهای از مجله اکونومیست، که متعلق به خانواده روتشیلدها است در ژانویه ۱۹۸۸ منتشر شد و به واحد پول جهانی و سیستمی جدید اشاره کرده بود که با آتش زدن پولهای نقد و اسکناسها ایجاد میشود. جالب اینجا است که سال نمایشدادهشده روی تاج ققنوس موجود در کاور این مجله، سال ۲۰۱۸ است؛ همان سالی که پذیرش جریان اصلی بیت کوین آغاز شد.
خانواده روتشیلد (Rothschild Family) خانواده سرمایهداری از تبار یهودیان اشکنازی بود که فعالیتهای بانکداری خود را از قرن ۱۸ میلادی آغاز کردند. در همان زمان، این خانواده در اوج قدرت بود، ثروتمندترین خانواده جهان محسوب میشد و بیشترین ثروت ثبتشده در دوران مدرن را دارا بود. امروزه فعالیتهای خانواده روتشیلد بسیار کمتر از گذشته است، اما اعضای خانواده هنوز هم فعالیتهای گسترده اقتصادی در زمینههایی مثل بانکداری، استخراج معدن، کشاورزی و فعالیتهای خیرخواهانه دارند.
علاوه بر این، مجله اکونومیست، دقیقاً با فاصله ۳۳ سال بعد، یعنی در سال ۲۰۲۱، شماره دیگری با عنوان «Govcoins» منتشر کرد که به ارزهای دیجیتال ملی اشاره داشت و توضیح میداد که چگونه این داراییها، امور مالی سنتی را متحول میکنند. Govcoins، اصطلاحی برای ارزهای دیجیتال ملی (CBDC ها) است و روی جلد آن شماره هم هرمی معمولی با چشم و عبارت IN TECH WE TRUST (به نام فناوری) به چشم میخورد.
اختراع بلاک چین
دوباره میرسیم به این موضوع که اختراع بلاک چین توسط ساتوشی ناکاموتو در وایت پیپر بیت کوین در سال ۲۰۰۹، مشکوک به نظر میرسد، چرا که ایده مشابهی تقریباً ۲۰ سال قبل از آن، توسط فردی به نام ریپل دیوید شوارتز (Ripples David Schwartz) ارائه شده بود؛ پتنت این ایده که در سال ۱۹۸۸ ثبت شده بود را میتوانید با جستجوی عبارت US5025369A در گوگل مشاهده کنید.
برای افزودن اعتبار بیشتر به این نظریه، باید اضافه کنیم که میلیاردر متوفی، جان مک آفی هم درباره این موضوع، قبل از مرگش توییت کرده بود. این توییت، حذف شده است، اما در آن به این موضوع اشاره شده بود که شوارتز میدانست ساتوشی کیست یا اینکه شوارتز در واقع بخشی از خود ساتوشی ناکاموتو است.
تئوری که در اینجا مطرح میشود این است که چه دیوید شواترز نقش بزرگی در ایجاد بلاک چین و ثبت اختراع آن در سال ۱۹۸۸ ثبت، داشته باشد یا نداشته باشد، ۱۹۸۸، همان سالی است که قدرتهای موجود در حال پیشبرد برنامههایی برای شروع مراحل عصر دیجیتالی بودند. پس از آن، آژانس امنیت ملی (NSA)، وایت پیپر خود را با ۸ سال فاصله و در سال ۱۹۹۶ منتشر کرد و بیت کوین هم بعدتر بهعنوان نمونهای اولیه برای تأمین مالی عملیات و آغاز اقتصادی غیرمتمرکز که در نهایت سقوط خواهد کرد، مورداستفاده قرار گرفت.
آژانس امنیت ملی، بیت کوین را در بحران مسکن آزمایش میکند و متوجه میشود که سیستم مالی شکنندهتر از آن است که بتوان با بیت کوین نجاتش داد؛ درنهایت CBDC ها به هدفی برای سال ۲۰۳۰ موکول شدند که برنامهریزی طولانیمدتتری به حساب میآید. برای حمایت از این تئوری، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد شوارتز اغلب با NSA در ارتباط بوده است؛ طبق آنچه در مجله فوربس (Forbes) منتشر شده:
دیوید شواترز در سال ۲۰۰۱، در شرکتی در سانتا کلارا، کالیفرنیا به نام WebMaster Inc مشغول به کار شد و در آنجا به طراحی سیستم ذخیرهسازی اولیه مبتنی بر فضای ابری کمک میکرد؛ او در طول یک دهه حضور در سانتا کلارا، به آژانس امنیت ملی (NSA) هم میداد و به ادغام نرمافزار شبکه این آژانس با فناوری زیرساخت امنیتی و کلید عمومی موجود کمک میکرد. شوارتز این دوره را تجربهای فوقالعاده میدانست.
بسیاری از بانکداران و مدیران ارشد در طول سالها اعتراض، باور داشتند که قدرتها و بانکداران بزرگ پس از ورشکستگی سال ۲۰۰۸ ترسیدند؛ رائول پال (Raoul Pal)، مدیر سابق گلدمن ساکس، معتقد بود که بنیانگذار مستعار BTC، یعنی ساتوشی ناکاموتو، در واقع گروهی از کارمندان دولت در آژانس امنیت ملی ایالات متحده (NSA) و ستاد ارتباطات دولت بریتانیا (GCHQ) بودهاند که وظیفه آزمایش راهکارهای ممکن برای از بین بردن بحران و مقابله با تهدیدات آینده برای سلطه پولی بینالمللی غرب را در آن دوره بر عهده داشتند.
مدیر اجرایی سابق گلدمن ساکس میگوید که در سال ۲۰۱۳ با یکی از مقامات وزارت دفاع درباره چنین تهدیدهایی صحبت کرده و پاسخهای زیر را دریافت کرده است:
آنها به صورت دورهای با افرادی متفکر در مورد بحرانها و مواردی از این قبیل، تماس گرفته تا ریسکهای موجود را ارزیابی کنند و من هم به آنها میگفتم که ما نگران بدهی هستیم، ما نگران انفجار سیستم هستیم.
رائول پال گفت که چرخههای نصف شدن بیت کوین نیز به این نظریه اعتبار میدهند:
فکر نمیکنم اختراع بیت کوین در سال ۲۰۰۸، درست در میان بحبوحه بحران مالی اتفاقی بوده باشد، چرخه نصف شدن بیت کوین هم به این موضوع مرتبط است؛ بیت کوین راهکاری است که یکشبه به نتیجه نمیرسد!
بنابراین، در مجموع، رد کردن نظریه اختراع بیت کوین توسط دولت آژانس امنیت ملی ایالت متحده، خیلی غیرمنطقی به نظر میرسد؛ بیت کوین، تا زمان آماده شدن ارزهای دیجیتال ملی و پرداخت بدون پول نقد، اعتمادبهنفس و محبوبیت را از طریق بلاک چین به ارمغان میآورد. اگر این تئوری درست باشد، سناریوی زیر محتمل است:
تئوری اختراع بیت کوین توسط آژانس امنیت ملی
آژانس امنیت ملی، بیت کوین را اختراع کرد تا توده مردم در مورد ارزهای دیجیتال غیرمتمرکز هیجانزده شوند و به استفاده از فناوری بلاک چین روی آورند. با این کار، راهی برای تأمین مالی عملیاتی مانند CryptoAG پیدا کرد. در مرحله بعد، برای بازاریابی بیشتر و در حرکتی نمادین، ارزهای دیجیتال را کریپتو (Crypto) نامید و زیرپوستی طرحهایی برای ارزهای دیجیتال ملی در سراسر کشورها و در مرحله آخر، ایالات متحده ارائه کرد.
در مرحله بعد، با معرفی پالسهای الکترومغناطیس و حملات سایبری، اعتماد به بازار کریپتوکارنسی را در میان مردم از بین برد و باعث شکست بیت کوین شد! از این مرحله به بعد دیگر مردم نقشی در بازی نخواهند داشت. دولت سیستم فیات را به حال خود رها کرده و مردم هم بر اثر تورم ناشی از سیستم فیات، ناامید شده و به دنبال راه نجاتی میگردند. پس از آن دولتها، ارزهای دیجیتال ملی را جایگزینی برای فیات آسیبدیده معرفی کرده و پول نقد، طلا، نقره و سایر فلزات را غیرقانونی اعلام میکنند.
درنهایت، تمام رمزارزهای غیردولتی ابزاری خطرناک و مورداستفاده برای مجرمان تلقی شده و همه به ارزهای دیجیتالی ملی روی میآورند که برای انجام تراکنش به وسیله آنها، به تراشههای RFID یا هویت بیومتریک جاسازی شده نیاز است و امتناع از این کار هم به کنار گذاشته شدن توسط سیستم میانجامد. حال دولت صاحب شبکهای از دادههای تنظیمشده و جامع و مرتب است.
گفتار پایانی
آیا بیت کوین صرفاً اسب تروجان تریلیون دلاری است که هیچ مزاحمتی برای قدرتها ندارد؟ آیا قدرتها اجازه میدهند تا این دارایی، سیستمی که قرنها از بالا به پایین کنترل شده را متحول کند؟ یا اینکه دولت، زیرکتر از این حرفها است و از بیاعتمادی مردم به دولتها سوءاستفاده کرده است؟ دولت با ادعای ایجاد دارایی غیرمتمرکز میخواهد به قدرت جهانی پیشرو در آینده دست یابد؛ اما خودِ این غیرمتمرکز بودن بیت کوین هم جای بحث دارد.
هر صرافی غیرمتمرکزی از شما میخواهد تا هویت خود را احراز (KYC) و تأیید کرده و آدرس خود را در اختیار صرافی قرار دهید، بنابراین حتی اگر بیت کوین، دسترسی پنهانی هم به دادههای شما نداشته باشد، هویت شما در اختیار این شرکتهای عمومی قرار خواهد گرفت که خودشان توسط بانکهای بزرگ تأمین مالی میشوند.
با تمام این تفاسیر به نظر میرسد که در حال نزدیک شدن به تلاش گسترده جهانی برای شروع به تشویق پذیرش ارزهای دیجیتال ملی و راهاندازی دولتی تحت مالکیت مرکزی هستیم؛ جهانیگرایی ما را بهسوی جهانی تمامیتخواه سوق دهد. شما درباره این تئوری توطئه چه دیدگاهی دارید؟ نقش عموم مردم را در برابر قدرت دولتمردان چگونه ارزیابی میکنید؟
شبنم توایی
علاقه زیادی به حوزه فناوری و فین تک دارم، درباره ارزهای دیجیتال، بلاک چین، هوش مصنوعی، وب ۳ و سایر موضوعات مرتبط با فناوری مینویسمو تحقیق میکنم. عاشق سفر و عکاسی هستمو اوقات فراغتم را با کشف جاذبهها و ثبت لحظات زیبا سپری میکنم. بزرگترین هدفم تو زندگی یاد گرفتنه و لذت میبرم از اینکه یادگرفتههامو دانش و تجربهام را با دیگران به اشتراک بگذارم و از اونها هم یاد بگیرم.
مطالب نویسندهمطالب مشابه
بازی پاز (PAWS) چیست؟ آموزش دریافت رمزارز PAWS
راهی که بازی نات کوین آغاز کرد، توسط داگز و همستر کامبت...
ارز دیجیتال توربو (TURBO)؛ میم کوینی با چاشنی هوش مصنوعی!
با ورود تکنولوژی هوش مصنوعی به بازار کریپتو که جرقه آن در...
ارز دیجیتال فرست نیرو چیست؟ بررسی دلایل محبوبیت ارز NEIRO
ارز دیجیتال فرست نیرو آن اتریوم (NEIRO)، جدیدترین میم کوین...